● اهداف مبتنی بر زمان اولین نوع هدفی که کسب و کارها از آن برای تعیین یک مسیر استراتژیک استفاده میکنند، هدف (Goal) مبتنی بر زمان است. اهداف مبتنی بر زمان بسته به نیاز سازمان شما میتواند کوتاه مدت یا بلند مدت باشد. اهداف مبتنی بر زمان بسته به نیازهای سازمان شما میتوانند کوتاه مدت یا بلند مدت باشند. این نوع هدف شرحی انتزاعی برای آنچه تیمها یا افراد باید در یک بازه زمانی خاص برای آن تلاش کنند، ارائه میدهد. برخی از اهداف حساس به زمان هستند و نتیجه اصلی حاصل از این نوع هدف گذاری این است که آنها به موقع تکمیل شدهاند. نمونهای از هدف مبتنی بر زمان ممکن است “10 درصد افزایش درآمد تا ماه بهمن جهت دریافت جوایز مرتبط با آن ماه است”. اولین نوع هدفی که مشاغل برای تعیین یک جهت استراتژیک استفاده میکنند، هدف مبتنی بر زمان است. این نوع هدف (Goal) یک توضیح سطح بالا برای اینکه تیمها یا افراد باید در یک بازه زمانی مش سمت چه چیزی تلاش کنند، فراهم میکند. از آنجا که تاریخ مشخصی وجود دارد و اقدامی که در هدف (Goal) بیان شده الزام دریافت این جایزه است، این هدف (Goal) باید محدود به زمان باشد تا احتمال رسیدن به آن را افزایش دهد. اهداف مبتنی بر زمان به تیمها و افراد کمک میکند تا کارهای فوری را برنامه ریزی و انجام دهند.
(Image: https://mahanmcc.com/wp-content/uploads/2023/12/management-consultation.webphttps://mahanmcc.com/wp-content/uploads/2023/12/processes.webp)برای باقی ماندن در مسیر بقا بهعنوان پایینترین سطح اهداف استراتژیک یک سازمان که تلاش کنیم، اگر برای فرار کردن از تله بقا یا اضمحلال و رسیدن به ابتدای خط ماراتون رقابت و توسعه دغدغه داریم و یا حتی در مسیر رشد و مقیاسپذیری و بزرگ شدن هستیم و حتی در مرحله تبدیل شدن به کسبوکاری که کالا و خدمت انحصاری و مزیتمند خود را به جامعه و مشتریان ارائه میکند هم که باشیم، باز باید تمرکز خودمان را روی طراحی کوتاهمدت و بلندمدت استراتژی رفتاری خود متمرکز نگهداریم. و مهمترین قسمت این رفتار شاید استراتژی مواجهه ما با بازار و مشتریان ما باشد که چون ورودی نقدینگی و درآمد ما را تضمین میکنند، معنابخش اصلی کسبوکار ما نیز هستند. دو کتاب انتخابشده به ترتیب در دو مرحله طراحی چارچوب تحلیل و ارزیابی استراتژیک بازار و سپس استفاده از ابزارهای تجربهشده رفتار در بازار، به مدیرانی که دغدغه اصلی خود را که تبدیل کردن کالا و خدمات خود به ارزش در سازمان میدانند، کمک میکنند با نگاه شفافتر و مجربتری نسبت به ناوبری کشتی خود در طوفان پرتلاطم بازار اقدام کنند.
هر مهندس و مدیری-بهعنوان مهندسی که کسبوکار خودش را مهندسی میکند- در فهرست مطالعاتش، روشهای شناختهشده طراحی مسیری را آموخته است که ممکن است برای شرایط نوپدید همواره پاسخگو نباشد؛ هر چند این مطالعات نمیتوانند خروجیِ بیعیب و نقصی را تضمین کنند، احتمال موفقیت را بهطور چشمگیری افزایش میدهند. این شرکتها نتوانستند مدلهای کسبوکار خود را با محیط در حال تغییر اطراف خود مطابقت دهند. چه چیزی اشتباه پیش رفت؟ پاسخ، اگرچه دردناک اما ساده است. 2 اگر مزیت رقابتی ندارید، رقابت نکنید! چرا شرکتهای قدرتمندی مانند آگفا، آاِگ، لمان برادرز، دیایسی، موتورولا، نوکیا و کداک ناگهان پس از موفقیت تجاری در چند دهه، سرانجام ناپدید شدند. نویسندگان کتاب تلاش کردهاند مسیری را ترسیم کنند که طی آن، فکر کردن به الگوهای نوین کسبوکاری در قرن ۲۱ برای خواننده آسان شود. اما در دنیای مدیریت کسبوکار، بسیاری مدتها در اینسو و آنسو به دنبال جعبه ابزاری برای کمک به دشوارترین وظیفه، یعنی نوآوری در مدل کسبوکار، گشتهاند و راه به جایی نبردهاند. با مشاهده و مطالعه الگوهای ۶۰ گانه، راحتتر میتوانیم به این فکر کنیم که «چه راههای جایگزینی برای اداره کردن کسبوکارمان وجود دارد». آنها از تجارب گذشته خود استفاده میکردند؛ اما گویا تکیه بر گاوهای شیرده معروف گروه مشاوره بوستون (BGroup) که چندین دهه بهعنوان یک اصطلاح باقی ماند، دیگر بقای کسبوکار را تضمین نمیکند! باید پذیرفت که نوآوری در کسبوکار، مستلزم غلبه بر محدودیتهای ذهنی است. این کتاب به امکان میدهد که درک جامع و فراگیری از الگوی کسبوکار داشته باشیم و در مسیر روشنی به فعالیت بپردازیم. کتاب پیشِ رو، اثری از الیور گاسمن ، کارولین فرانکنبرگر و مایکلا سیک در سال ۲۰۱۴ منتشر شد؛ نویسندگان، که در مدیریت نوآوری و استراتژی متخصص هستند، یک رویکرد سیستماتیک را برای ایجاد، انطباق و نوآوری مدلهای کسبوکار معرفی میکنند. ساختار کتاب بر اساس چهار جزء اصلی ساختار یافته است: 1. همچنین حوزه نوآوری در الگوهای کسبوکار، مملو از نسبتها، نسبیتها و عدم قطعیتهاست؛ اما این کتاب به شرکتها کمک میکند تا رویکردی ساختاریافته داشته باشند. آنها استدلال میکنند که شرکتها باید به طور مستمر مدلهای کسبوکار خود را تطبیق داده و تکامل دهند تا از رقبا جلوتر بمانند و به شرایط متغیر بازار پاسخ دهند. 2. این کتاب 55 الگوی مدل کسبوکار را به همراه نمونههایی از شرکتهای موفقی که از این مدلها برای ایجاد اختلال در صنایع خود استفاده کردهاند، ارائه میکند. متدولوژی حرکت: مشاوره مارکتینگ این کتاب روششناسی چهار مرحلهای را برای نوآوری مدل کسبوکار ارائه میدهد: شروع، ایده، یکپارچهسازی و پیادهسازی. این رویکرد سیستماتیک به شرکتها کمک میکند تا فرصتهای نوآوری را شناسایی کنند، ایدهها را تولید کنند، امیدوارکنندهترین مفاهیم را انتخاب کنند و آنها را عملی کنند. 3. کاربرد و مطالعات موردی: مشاوره مارکتینگ این کتاب شامل ابزارها، الگوها و تمرینهای عملی است که به خوانندگان کمک میکند تا متدولوژی حرکت را در سازمانهای خود به کار ببرند. کهنالگوهای مدل کسبوکار: مشاوره مارکتینگ نویسندگان 55 الگوی مدل کسبوکار متمایز را شناسایی کردهاند که میتوانند به عنوان الهامبخش و بلوکهای سازنده نوآوری باشند. هر الگو به همراه نمونههایی از شرکتهای موفقی که از این الگو برای ایجاد ارزش استفاده کردهاند به تفصیل توضیح داده شده است. این کتاب ابزاری کارآمد برای تعریف دقیق چگونگی و چرایی کسب درآمد کسبوکارها از مشتریان محسوب میشود و مطالعه آن به کسبوکارهای کوچکی که تلاش دارند منطق غالب کسب درآمد در صنعتشان را به چالش بکشند و الگوهای کسبوکاری جدیدی ایجاد کنند، کمک میکند یا حتی کسبوکارهای متوسط که میخواهند در رقابت با دیگر صحنهگردانهای صنعت خود را محافظت کنند و به بقا و توسعه در لحظه فکر میکنند. البته این کتاب شما را ناامید خواهد کرد، اگر انتظار داشته باشید چگونه از ابتدا یک مدل کسبوکار ایجاد کنید. این الگوها را میتوان برای ایجاد مدلهای کسبوکار جدید و نوآورانه ترکیب و تطبیق داد. 4. چندین مطالعه موردی ارائه شده است تا نشان دهد که چگونه شرکتها با موفقیت نوآوریهایِ در مدل کسبوکار را اجرا کردهاند، که تأثیر دنیای واقعی مفاهیم ارائهشده در کتاب را نشان میدهد. الیور گاسمن و همکارانش در کتاب ۶۰ الگوی مدل کسبوکار به ما فرصتی عالی دادهاند تا تفکرات قدیمی خودمان درباره الگوهای کسبوکار و کسب درآمد را به چالش بکشیم. اگر انتظار دارید به طور دقیق یک مدل کسبوکار را مهندسی کنید، متأسفانه این کتاب به شما نحوه انجام آن را آموزش نمیدهد! این کتاب را انتشارات راهپرداخت با ترجمه مناسب و روان مازیار نوربخش و محمدرضا درخشان منتشر کرده است. نوآوری در مدل کسبوکار: مشاوره مارکتینگ نویسندگان بر اهمیت نوآوری در مدلهای کسبوکار، نه فقط محصولات یا خدمات، به عنوان محرک اصلی مزیت رقابتی تأکید میکنند.(Image: https://mahanmcc.com/wp-content/uploads/2023/12/Sales-maneger-challenges.webp)